امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
روزشمارعشق ماروزشمارعشق ما، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

امیرحسینم اجابت یک دعا

پست ثابت

وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ * و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعالَمین

اتلیه یکسالگی

    پی نوشت1:این عکسا عکسهای خام اتلیه است و روشون کارنشده باقی عکسا مورد اخلاقی داره نمیشه گذاشت!!! چی نوشت2:به هیچ عنوان دلم نمیخواست  ارم اتلیه کنارعکسا باعث باشه ولی حذف اون باعث به  هم ریختن کادرها و ظاهر عکسا میشد پی نوشت3:قرار بود ازتولد دوم و سوم هم عکس وپست بزام ولی پریسا جون هنوز وقت نکرده عکسای روز دوم رو برام بفرسته!!!عکسای  تولد سوم که دوستا و همکاراهای مامانی اومده بودن عکساش توگوشی مامانیه که فعلا به دلیل منهدم شدن گوشی نمیتونم بزارم پی نوشت 4:عکسای اتیله برای حد...
30 بهمن 1393

تولد یکسالگی

سلام ما اومدیم با یه پست بلند بالا   تدارک تولد: تم تولدتو پو انتخاب کرده بودم (بشقاب وچنگال) دستمال کاغذی ولیوان سوت سوتک مخصوص دخترا سیبل مخصوص اقا پسرا دفترچه خاطرات ریسه و اویز و جا پا ورسیه تولدت مبارک همه با عکس پو پاپ کورن و برچسب پو هدیه به مهمونهای کوچولو تولد ژله بستنی اینم لباسی که روزی که ازبیمارستان میومدی تنت بود اینم عزیز دلم مرد کوچولوی یکساله ی مادر     سیبلتو عشقه قشنگم   دنیای من تو وجود شما خلاصه میشه بمانید برایم تا ابد       دیانا خانوووو...
4 دی 1393

محرم1393

                به کبودی زیر چشمم نیگاه نکنید//یه روز که به شدت مریض بودم و حال نداشتم رفتم صورتمو زدم به پایه تردمیل//وحشتناک کبود شده بود تو این عکسها بیشتراز یک هفته از این ماجرا میگذره               وقتی جا به سرادم قحطه......... رفتم شکار جوجو اب خوردن از تفنگ اب پاش(پسرکم اینجا مریضه و حال نداره) اینم عکس دیانا جون خواهراقا دانیال نی نی تازه متولد شده خانواده بالاخره بعداز7تا پسریه دختر تو خانواده ما به دنیا اومد متولد...
13 آبان 1393

عکس های ده ماهگی

      بادکنک محبوبت   درحال شونه کردن موهام   میخوای مال تو روهم شونه کنم؟ خوابیدن رو شکم بابایی پسرکوندارد نشان از پدر     تولد کیاناجون(دخترعمه) کلاه خوردنی نیست پسرم   تولد ریحانه جون   تولدمامانی       اینم هدیه ها   باقی عکسا مشکل شرعی!!!!داشت نمیشد گذاشت اینجا//یادمون نبود چندتا عکس مناسب اینجا بگیریم         ...
3 آبان 1393

شمال

سلام نبودیم رفته بودیم شمال یه سفر5روزه از جاده هراز رفتیم ویلامون جایی بین و نوشهر و رویان بود هوا (به جز روز اول) خیلی خوب بود باقی میگفتن گرمه ولی برای من خیلی خوب بود من عاشق هوای شرجی ام وگرماشو هم میتونم تحمل کنم به شرطی که افتاب مستقیم نداشته باشه واااااااااااااااااای این میشه هوای محبوب من من کلا با نورافتاب مشکل دارم هرجا افتاب نباشه عالیه رطوبت و هوای ابری و جنگل و دریا و ................اوووووووووه من اگه روزی قرار باشه جایی به جز تهران زندگی کنم حتما میرم یکی از شهرهای شمالی یا کیش پسرک هم مثل همیشه خوب بوداقاااااااااااااااا (((وباز مثل همیشه مشکل غذا خوردن (مامان بمیره برات)))) خیلی خوش ...
24 شهريور 1393

اوشان

سلام سه روزی رفته بودیم  یه ویلا تو اوشان اب و هواش عالی بود روزاش هوا خنک بود ولی شب هاش سردمیشد صبح ها هم تا قبل بالا اومدن افتاب هوا سرد بود             پسرکم روز جمعه برای اولین بار با باباش رفتن ارایشگاه تا موهاشو کوتاه کنه پسرم اصلا گریه نکرده!!!! اینم پسر موکوتاه من         پی نوشت1:سال پیش یه همچین روزایی هم رفته بودیم به همین ویلا اون موقع امیرحسین تو دل مامانش بود!! پی نوشت2:امیرحسین قبلا هم موهاشو کوتاه کرده بود ولی این اولین بار بود که میرفته ارایشگاه مردونه او...
15 شهريور 1393