امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
روزشمارعشق ماروزشمارعشق ما، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

امیرحسینم اجابت یک دعا

سونو قلب

٢٤/٢/٩٢روز سه شنبه بابابایی رفتیم کلینیک ابن سینا همونجا که ازقبل تحت نظرشون بودم تمام این روزا از دلشوره اینکه نکنه قلبت تشکیل نشه شب و روز نداشتم روز قبلش با مدیرم حرف زدم و به اون هم گفتم اونم خوشحال شدو امروز مرخصی گرفتم نوبتمون شد خوابیدم رو تخت ضربان قلبم کل بدنمو تکون میداد دکترشما رو دید گفت همه چی خوبه قلبش تشکیل شده جاش خوبه و بارداری خوبیه قلبتو نشونم داد یه نقطه که خاموش  و روشن میشد عالی بود گریه ام گرفته بود همش خداروشکرمیکردم بابایی هم خیلی خوشحال بود دکترامپول داد برای حفظ بارداری و قرار شد یه روز درمیون امپول بزنم از همون امپول پروژسترون ها که موقع میکرو میزدم بعدش رفتیم بابا منو گذاشت خونه م...
21 مرداد 1392

ازمایش

شب که برگشیم خونه خودمون توراه بی بی چک دیگه هم خریدیم اونم مثبت شد فردا ظهربابایی رفتیم دکتر برامون ازمایش نوشت بعد ١٠تا ازمایشگاه رفتیم که  جواب ازمایشو همون روز بدهند ولی همه یکی دو روز بعد جوابو میدادن وماطاقت نداشتیم بعد رفتیم بیمارستان یاس اونا گفتن مثبت منفی بودنشو همون روز میدن ولی عدد بتا رو فرداش میگن ازمایش دادیم مثبت بود خوشحالی خوشحالی و خوشحالی تو راه به مونا دوستم و مرضیه همکارم خبردادم ویه عالمه تبریک شنیدم روز خوبی بود دوسه روز بعد بعداز کلی تاخیر و بدقولی عدد بتا رو بیمارستان داد ٧٢٠٠برای روز یازده بعد از عقب افتادم پریود عدد خوبی بود شکرت خدا ...
21 مرداد 1392

امیرحسینم سلام

  عشق مامان میخوام برات خاطرات قشنگتوازوقتی اومدی تو دل مامان اینجا بنویسم.توبزرگترین وبهترین هدیه خدایی واسه ماعاشقانه دوست داریم  شاهزاده ی ما   ...
16 مرداد 1392