امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
روزشمارعشق ماروزشمارعشق ما، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

امیرحسینم اجابت یک دعا

مادردوبخش است ما/در* بی مادری ما ازکنار دراغاز شد

1393/1/16 15:30
نویسنده : مامان وبابا
347 بازدید
اشتراک گذاری

آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف

 چادر تو یک طرف افتاده معجر یک طرف

هر چه اینجا هست چشمان مرا خون کرده است

 رنگ این دیوار خانه یک طرف، در یک طرف

گاه دلخون توئیم و گاه دلخون پدر

 وای بابا یک طرف ای وای مادر یک طرف

از کنار تو که می آید به خانه ناگهان

بر سر زانو می افتد مرد خیبر یک طرف

من چگونه پیرهن کهنه تن یارم کنم

 غصه تو یک طرف داغ برادر یک طرف

مثل آنروزی که افتادی می افتد بر زمین

 پیکر من یک طرف او یک طرف سر یک طرف

من دو بوسه می زنم جای تو و جای خودم

 زیر گردن یک طرف رگهای حنجر یک طرف

وای از آن لحظه که باید بنگرم

 سر ز روی نیزه افتاده، پیکر یک طرف

وای از آن لحظه که می ریزند بین خیمه ها

 گوشواره یک طرف خلخال و معجر یک طرف

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

رهرو
14 فروردین 93 11:20
التماس دعا
رهرو
14 فروردین 93 11:27
درد سر ، بین گذر ، چند نفر، یک مادر شده هر قافیه ام یک غزل درد آور ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری امنیت نیست از این کوچه سریع تر بگذر دیشب از داغ شما فال گرفتم ، آمد : دوش می آمد و رخساره ...نگویم بهتر! من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم، نا خود آگاه به یاد تو می افتم مادر چه شده ،قافیه ها باز به جوش آمده اند: دم در، فضه خبر، مادر و در، محسن پر !