امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
روزشمارعشق ماروزشمارعشق ما، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

امیرحسینم اجابت یک دعا

چند نکته ی جا مانده

1392/5/22 7:16
نویسنده : مامان وبابا
451 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی ببخش که اینقدر نابه سامان برات مینویسم

کمی از قبل نوشتن برام سخته

ولی سعی میکنم هرچی یادم میاد رو بنویسم

١-اولین ابراز علاقه بابایی

(٣٠/٢/٩٢ شب داشتم درباره شما بابابایی حرف میزدم اینکه دخترهستی یاپسر

بعد بابایی محکم بغلم کردو گفت من دوستش دارم هرچی  که باشه)

٢-مامان فاطمه هم وقتی شما٩هفته بودی از عمه معصومه شنیده بود که بعله شما تو دل مامانی

پنج شنبه که رفتیم خونشون بهم تبریک گفت/خوشحال بود/البته قبل مامان فاطمه عمع معصومه و عمع مریم هم خبردارشده بودن بابایی بهشون خبرداده بود اخه میگفت گناه دارن اونا از روزایی که ما دنبال میکرو ومشکلاتش بودیم باخبربودن حالا بهتره از این روزا هم با خبر بشن اونم زودتراز بقیه

 

٣-٢٥/٣/٩٢با بابایی رفتیم گلدیس ومن برای شما یه تی شرت سبز خوشکل خریدم واین اولین خریدمن بعداز فهمیدن حضورشما بود قبلش ازکیش و قشم وکربلا برات لباس خریده بودم ولی اون موقع شما تو دلم نبودی خوب(همون روز هم روز اعلام نتایج انتخابات بود و اقای روحانی رای اورده بود دوعرض جند دقیقه کل میدون صادقیه و خیابون های اطراف پر شد از طرفدارهای ایشون اینقد شلوغ شد که کلی تو ترافیک موندیم

٤-٨/٤/٩٢بعداز سونو ان تی رفتم دندون پزشکی یه هفته ای بودکه پرکردگی دندونم ریخته بود و اذیتم میکرد .رفتیم اکباتان یه دکتر پیدا کردیم تا فهمید باردارم گفت نمیشه عکس بگیریم و یا بی حسی بزنیم یا برو صبرکن تا اواخر سه ماهه دوم یا تحمل کن بدون بی حسی  برات خالی کنمومجدد پرکنم گفت میتونی دردشو تحمل کنی ماهم قبول کردیم خالی کردنش کمی درد داشت ولی به قول دکتر تحمل کردم وبعدش پرکرد دکترگفت خوب شد که پرکردم ونرفتی یک ماه دیگه بیای چون کم مونده بود به عصب برسه اونوقت کارت سخت میشد

٥-از١٠هفتگی احساس میکنم چاق شدم/از١٢هفتگی احساس میکنم که شکمم هم بزرگ شده تو١٣هفتگی  حدود٣الی٤کیلو وزنم بالا رفته/از١٦هفتگی شکممو وبزرگ شدنشو کامل احساس میکنم

٦-مامانی تا قبل ١٤هفتگی به شدت دست وپا درد داشتم اینقدر دست و پام واستخوونهای بدنم دردمیکرد که شب تا صبح نمیزاشت بخوابم و همش دستمال میبستم به دست و پام/به شدت بد خواب وکم خواب شدم  خیلی سبک میخوابم وهمش٤یا٥ساعت تو کل شبانه روز خوابم میبره/گاهی هم معده درد دارم البته مربوط به زیر١٢هفتگیه/وبزرگترین مشکل یه دو سه هفته ای سر درد های بدی داشتم که خدارو شکربه مرور کم شد بین١٠تا١٣هفتگی اخ اخ سردرد های بدی بود

٧-یه سوال که بابایی ازهر دکتری میپرسید ببخشید یه دونه است!!!!اینقد دوست داشت شما دوقلو باشی هه هه تو سونو٧ هفتگی/تو سونو ٩هفتگی/بعد سونو ان تی/همشون هم میگفتن بله یه دونست

٨-راستی یادم رفت بگم که تو١٧هفتگی  بدون اجازه دکتر  رفتیم سونوگرافی  بیشتر نگران طول سرویکس بودم که بعد سونو گفت٣٢میلی شده و شما به احتمال ٩٠%پسر هستی /زیاد نمیشد به حرفش اعتماد کرد چون دکترش یه مرد جوون بود ودستگاهش هم خیلی بی کیفیت بود

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامانی
22 مرداد 92 7:18
مبارک باشه عزیزم من میدونم چقدر سخته ان شاالله خدا صحیح و سلامت بیارش توی بغلتون
بابایی
22 مرداد 92 18:11
مامان یاسین
22 مرداد 92 18:36
سلام دوست خوبم یه ان احساس کردم شما شیرازی هستی بی خیال در ضمن من هم با ای وی اف حامله شدم ایشالا که یه نی نی خوشکل نصیبتون بشه
مامان خانومی
28 مرداد 92 12:18
سلام
عزیزم خوبی؟
توی دستام یه فانوسه
یه کاسه
اومدم تا بیای برای اجابت شدن دعام دعاهاتو بندازی درون کاسه و با دعای خیرت راهیم کنی
دوست داشتی بیا وبم چون من ادرس دوباره ندارم.دوست داشتی با هم تبادل لینک کنیم تا برای هم چاره گشایی کنیم تو روزای سختی

مامان خانومی عزیز
متاسفانه ادرس وبت بازنمیشه
فکرکنم ادرسی که برام گذاشتی مشکل داره
اگه بازم سر زدی حتما ادرسوچک کن
خوشحال میشم با هم دوست باشیم

زهرا
28 مرداد 92 14:33
سلام،خوبید؟ خیییییییییییییییلللی خوشحالم خداروشکر،ان شاالله نی نی تون در پناه خدا و زیر سایه پدرو مادر رشد کنه وبزرگ بشه وشما هم از میوه ی زندگیتون لذت ببرید.. به منم سر بزنید خوشحال مییشم برای منم دعا کنیده ام.منم در انتظار یه معجزه ام.