امیرحسین وتعطیلات
عاشق اویز بالای تختت هستی امیرحسین در حال سفارش غذا ادم از خوا ب بیدارمیکنن بعد میزارن رو کولشون خوب خوابم میاد ...
نویسنده :
مامان وبابا
15:09
اولین بهار بودنت
بهار را به تو تبریک نمیگویم تورا به بهار تبریک میگویم توبرترین بهار منی ...
نویسنده :
مامان وبابا
21:30
معوقه!!!!!!!!
من وقتی موهامو اینجوری شونه میکنم به شدت شبیه بابایی میشم اصلا یه وضعی............. سیب از وسط نصف شده هنرنمایی جدید ....... اول خوب نیگا میکنم ازاون نگاه ها که مامانم عاشقشه وبعداستارت کار رو میزنم بعدش اینجوری میشم ببخشید پشتم به شماست البته این نتیجه تلاش من برای غلت زدنه هی به مامانم میگم منو نسپار به این پدرجان ببین چه طور لباس تنم کرده اخه گناه من چیه........ منو این همه خوشبختی محاله ...
نویسنده :
مامان وبابا
21:21
ماجراهای من و تولد مامان بزرگم
اول کیک تولد رو ببینید........این شکلی بود بگووو خوووووووووووب بعد برام یه خال هندی گذاشتن مامانم هی میگفت قربون پسر سیاه سوخته ام برم من........ بعد گفتن بیا لپت رو خوشکل کنیم هی انگشت بود که تواین کیک فرومیرفت اونم فقط برای خوشکل کردن من.......... بعد دیدن به هیچ طریقی دلشون خنک نمیشه منو به این روز دراوردن اقا تا اخر مجلس من ترس اینو داشتم که به جای کیک اصلی خورده بشم اتفاقه دیگه......... ...
نویسنده :
مامان وبابا
19:43
دخترمن............
مامان من اعتقاد داره من میتونستم دختر باشم اخه مادر من این چه حرفیه این چه کاری با من میکنی بعد میگه چرا عصبانی میشم چرا دستامو میخورم حالاکه اینطوریه من هردو دستمو میخورم (این بده که به خاطر نینی وبلاگ حجم عکس ها رو بایدخیلی کم کنی اینجوری کیفیت عکسا واقعا بد میشه )اقامن اعتراض د ارم ...
نویسنده :
مامان وبابا
13:11
حرفایی برای کوچولوی خودم(24هفته و1روز)
اجابت دعا
پسرک فوضول مادر
امیرحسین خان جدیدا خیلی فوضول شدن به همه چی کار دارن ازهمه چی باید سر دربیارن نورو صدا وحرکت ادما و...هیچی نبایداز دستش دربره نمونه اش.... ...
نویسنده :
مامان وبابا
12:52